سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که با نیکویى بدو گرفتار گردیده است و بسا مغرور بدانکه گناهش پوشیده است ، و بسا کس که فریب خورد به سخن نیکویى که در باره او بر زبانها رود ، و خدا هیچ کس را نیازمود چون کسى که او را در زندگى مهلتى بود . [ و این گفتار پیش از این گذشت ، لیکن اینجا در آن زیادتى است سودمند . ] [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

» پسر کو ندارد نشان از پدر !




 از فرزند آن شهید که می نگارد «هربار که هفتم تیر می رسد سفره دل گرفته‏ ام را نزد تو می گسترم» باید پرسید، آیا پدرتان نفرمود:«چون اصل ولایت فقیه ، یعنی رهبری و امامت یک اسلام‏‌شناس عادل درستکار مورد قبول مردم در قانون اساسی ما به عنوان یک وسیله‏ اعتماد و اطمینان برای جامعه تصویب شده است رئیس جمهور ما باید نسبت به‏ این اصل هم کاملاً آشنا باشد و هم ایمان داشته باشد؟»


خسرو روح‌اللهی
‏بهره گیری برخی اصلاح طلبان (منافقین داخلی) از مقولات احساسی و پوپولیستی برای سرپوش‏ گذاردن بر بی برنامگی و خطاهای ماضیه و حال آنان، در انتخابات اخیر‏ فراوانی محسوس داشته و به ویترین آمدن فرزند یکی از اوتاد نظام جمهوری‏ اسلامی امری مترقبه و کم‌مایه است. اما آنچه نگارنده را برآن داشت تا‏ سطوری را به بازخوانی گرایشات و مبانی فکری آن شهید بنگارد، برداشتن گامی‏ کوچک در برابر مصادره تلخ حزبی ایشان است.

یکی از دغدغه های مهم شهید بهشتی، پرهیز سیاسیون از احساسات محوری و‏ کمرنگ نمودن استدلال و تعقل جهت فریب مردم بود. این امر اتفاقاً نمودی واضح‏ در پروپاگاندای اصلاح طلبان در انتخابات اخیر داشته است. ‏ فقدان ارائه برنامه و تأکید بر احساسات موج رنگی و تأکید صرف بر شور‏ هواداران در فیلم های تبلیغاتی آقای موسوی، فرار مطلق از پاسخگویی به‏ سؤالات بسیار دکتر احمدی نژاد در مناظره ، اکاذیب مکرر در تحریف آمارها و‏ تکیه بر منابع آماری صهیونیست، اعلام کودکانه و عوام فریبانه پیروزی پیش‏ از پایان رأی گیری و خودتبریکی! و فاجعه آمیزتر از همه لاپوشانی شکست و«‏نه» شنیدن از ملت با اتهامات عوام فریبانه بسیار در باب تقلب در انتخابات‏ واضح ترین مصداق از دغدغه مهم شهید بهشتی است: «عوام فریبی» یعنی فریب دادن ...کسانی که به دلیل فقدان آگاهی و شناخت‏ و بینش های دینی و اجتماعی و سیاسی بسیار سهل و سریع در دام القائات و‏ نیرنگ افکنی های افراد و گروه ها گرفتار می آیند و تحت تأثیر فضاسازی های‏ باطلشان قرار می گیرند و در مسیر تحقق اهداف و مطامع گوناگون آنان که‏ گاهی فکری و اعتقادی است و گاهی مالی و اقتصادی است و زمانی اجتماعی و‏ سیاسی است و گاهی نیز حزبی و جناحی است به تحرک و تلاش مکرر در می آیند‏ و بدون درک و فهم و تعقل و خردورزی و در یک حالت خاص و ملتهب عاطفی و‏ احساسی تحت تابعیت و فرمانبرداری کامل افراد و جریان ها قرار می گیرند. موسوی و هم‌سنگرانش در حالی تنها حق و حقیقت به سود خود را در باب آرای‏ مردم، اوامر ولی فقیه و نیز نهادهای انقلابی می پذیرند که

- ازصفات نیک آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام‏ می شد. (?)

موسوی ویاران گروهی اش در حالی مصالح ایران و نظام را با دروغ های خود برای‏ رسیدن به قدرت به بازی گرفته و برق چشمان طماع قاتلین شهید بهشتی را‏ فروغی نو بخشیده اند که آن بزرگوار معتقد بود:

‏-ایفای وظیفه سیاسی، غیر از سیاست بازی است. سیاست بازی یعنی خودپرستی‏ یعنی مقام پرستی، یعنی سودپرستی، یعنی فدا کردن مصالح جامعه در راه مسائل‏ شخصی، یعنی دروغ زنی و دروغگویی(?)

یکی از ‏ فرزندان آن شهید هم آوا با سایر هم سنگران و هم نوا با شیمون پرزها، برای برخورد‏ با ایادی مسلح منافقین و انگلیس و سیا اشک می ریزد و غیر منصفانه‏ هواداران متین موسوی را با اغتشاشگران یکی می نماید اما شهید بهشتی‏ همچون هر صاحب درایتی معتقد است:

‏-گروه‌هایی که در برابر جمهوری اسلامی ایستاده اند، قیام مسلحانه دارند و‏ اینان در هر شکل و هر لباسی که باشند، محکومند(?)

ایشان در تقابل با سازشکاری های دولت موقت در برخورد با آشوبگران کردستان‏ گفت:

«ملت به ما اجازه نمی دهد با آن روش سر سازگاری نشان دهیم. (?)

از برخی عزاداران ظاهری شهید بهشتی باید پرسید که به سخره‏ گرفتن رأی ملت، قانون و شورای نگهبان و زمینه سازی برای ریختن خون جوانان‏ بیگناه، رایحه «شیفتگی خدمت» دارد یا بوی متعفن «تشنگی قدرت»؟

‏از فرزند آن شهید که می نگارد «هربار که هفتم تیر می رسد سفره دل گرفته‏ ام را نزد تو می گسترم» باید پرسید چرا تنها در یکی از این هفتم تیرها‏ بجای سفره‌اندازی، لختی نمی اندیشد که آیا راه پدر که مواضعش امریکا را‏ چنان عصبانی می نمود که با تحقیر می فرمود «از آن عصبانیت بمیر» با وی‏ و چند مدعی روشنفکری که اوباما و رضا پهلوی و مرکل و پرز با آنها همدردی‏ می کنند یکی است. امروز امریکا از دست شما عصبانی است یا دل دوستان از‏ نیرنگتان پرخون، آیا پدر بیش از آنکه از سفره شما شاد شود از بازگشت شما‏ به راه ایشان خشنود نخواهد شد؟

آیا ایشان نفرمود:«چون اصل ولایت فقیه ، یعنی رهبری و امامت یک اسلام‏‌شناس عادل درستکار مورد قبول مردم در قانون اساسی ما به عنوان یک وسیله‏ اعتماد و اطمینان برای جامعه تصویب شده است رئیس جمهور ما باید نسبت به‏ این اصل هم کاملاً آشنا باشد و هم ایمان داشته باشد؟»

‏آنانی که بدنبال چاهی می گردند تا آهی برکشند، در عوض سر فرو بردن در‏ برف و چاه، از فضای ملتهب و غوغاسالارانه ای که خود والد آنند لختی برون‏ آمده تا فریادهای بلند آن شهید بی بدیل را در حمایت از امام و ولایت فقیه‏ بشنوند. ایشان در سخت ترین روزها لحظه ای از فدا نمودن همه داشته های خود‏ و در رأس آن آبروی بلند خویش دریغ ننمودند باشد که ولی فقیه زمانش در‏ برابر دشمنان داخلی و خارجی احساس تنهایی نکند و در آخر نیز جان عزیزش را‏ در این مسیر هبه نمود.

به تلاشگران مصادره آن شهید باید گفت سر از چاه در آورید و به اوضاع خود‏ در این جبهه بنگرید که شما و دوستانتان که در مراسم ایشان اشک ریختید در‏ دفاع از ولایت در جبهه شهید بهشتی‌اید یا در آن سوی میدان ؟

‏و در آخر از فرزند ایشان باید پرسید شما که از سبز بودن اندیشه‌هاتان می‏ گویید اما با فاصله گرفتن از منطق و قانون حتی در میان موج سیزده میلیونی‏ سبز نیز منزوی شده‌اید، آیا ریشه این سبز بودن را در دل آرای ملت و‏ قانون اساسی این کشور نضج داده‌اید و یا در لبخند نامحرمان. چه زود‏ فراموش نموده‌اید این آخرین جمله از وصیت نامه پدر را که بر خلاف شما سبز‏ بودنش ریشه در همین خاک داشت:« پشت هر سنگی روییده‌ایم، با هر بوته ای‏ رسیده‌ایم، بر هر شاخی بر داده‌ایم» ما در این آب و خاک سبز می شویم، ما‏ بی شناسنامه نیستیم. (?)

ارجاعات:

‏?- شهید بهشتی، روزنامه جمهوری اسلامی 02/04/86 صفحه عقیدتی
‏?- مرزداران، ش ??
‏?- سخنرانی ها ومصاحبه‌های آیت الله شهید دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج?، ص?6-?7
‏?- علی قائمی، نگاهی به زندگی و گزیده افکار شهید بهشتی، قم: شفق، بی‌تا،‏ ص??-??
‏?- گفتارها، انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، بی تا، ج?، صص ???و ???
‏?- آخرین جمله وصیت نامه شهید بهشتی، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه.




کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/22:: 1:39 عصر     |     () نظر